سرویس: حوزه و دانشگاه
کد خبر: 47134
|
10:04 - 1394/09/17
نسخه چاپی

لزوم حراست از جامعه در کنار حراست از صدای خود

لزوم حراست از جامعه در کنار حراست از صدای خود
انقلاب اسلامی، حاصل دگرگونی در اندیشه و دگرگونی در تفکر نسل‌هایی بود که سال‌های متوالی دگرگونی‌های جهانی و دگماتیسم حکومتی را در کنار هم می دیدند و این هویت ویژه دانشجو بود که این فضای تازه را دید و همین نگاه او، به بروز حرکتش انجامید.

به گزارشبه نقل ازابصارنیوز، روز به تفنگ‌بستن دانشگاه هم روزی تأثیرگذار در برانگیختن انقلاب اسلامی بود که آن را میراث‌دار هویت و حرکت دانشجو کرد، انقلاب اسلامی ایران، یک پدیده صرف که حاصل راهپیمایی و یا حرکت‌های مسلحانه و زیرزمینی باشد، نبود. این انقلاب، حاصل دگرگونی در اندیشه و دگرگونی در تفکر نسل‌هایی بود که در سال‌های متوالی دگرگونی‌های جهانی و دگماتیسم حکومتی را در کنار هم می دیدند و این هویت ویژه دانشجو بود که این فضای تازه را دید و همین نگاه او، به بروز حرکتش انجامید.

حال این که چگونه این هویت مورد توجه قرار گرفته و با آن برخورد شد، یک تحلیل کارآگاهی در حوزه سیاست می‌تواند باشد که به شناسایی عوامل انسانی و یا گروه‌های تأثیرگذار بپردازد. اما وقوع این پدیده، بیانگر این بود که در آن برهه، فضای تازه‌ای برای حرف‌زدن و خواستن به وجود آمد و آن دانشگاه بود. دانشگاهی که در معرض تفنگ قرار گرفت دانشگاهی بود که پاسخ آن تفنگ را نه با گلوله، که با سخن خود داد. به قول فرخی، یواش یواش تپیدن‌های دل آن دانشجویان که عزیز دل خانه‌شان بودند، به "ناله" و با روشنگری‌های انقلابی به "فریاد" تبدیل شد و وقتی، به قول فروغ فرخزاد، صدا ماندنی باشد، دیگر پیش فریاد هیچ چیز دیگری نیست که بماند.

آری! پیدایش و تظلم‌خواهی هر فضای تازه‌ای در ایران، ناشی از یک دگرگونی در دانش و یافتن جایی برای سخن است و صدالبته برآوردن فریاد؛ چرا که هر سخنی، اگر که با توپ و مسلسل روبرو شود، آبستن فریادی خواهد شد که فریدون خوب می‌گوید فقط کمی رساتر شدن برای ناله‌هایش لازم است. الحق که امروز، صدای دانشجو به مدد سرشت پاک جوانان امروزی و زبان برّایی که هیچ احدی را یارای قد علم‌کردن در برابرش نیست، وضوح دارد و نه یکی، که چندین رسانه برای خود اختصاص داده است. حال که زمانه، زمانه این صداست، دور و تسلسل دانشجویان در فضای دانشگاه، جمعیت آن را در جامعه به اوج نیز رسانیده و این جامعه، به صدای دانشجو تبدیل شده است.

از این رو بر دانشجوست که مگذارد، صدایش بلرزد و تسلسل دانشگاه، صدای آنها را قطع کرده و به زیرزمین‌ها و کافی‌نت‌ها پناه ببرد. دانشجوی امروزی، رسالت آن را دارد که در کنار حراست از صدای خود، از جامعه‌ای که در این انقلاب شیرین پیرو صدای او بوده مراقبت کرده و آن را در رویارویی با دام انگاره‌هایی که با تفکر، رسالت و آرمانهای دانشجو جور نیستند، تنها مگذارد. اما شناسایی و حفظ این صدای گسسته و چندرشته‌ای، خود نکته‌ای است که باید دانشجو به خصوص بعد از فارغ‌التحصیلی به پیگیری آن بپردازد و بداند این صدایی که در دانشگاه سر داده، چه بوده است و قرار بود چه بشود؟

محمد زینالی- جامعه شناس

انتهای پیام/

 

 

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد