به گزارش پایگاه خبری تحلیلیسبلانما، در اردبيل ممکن است در جريان يک تصادف خساراتی به خودرو و پس از پايان تصادف جراحاتی به رانندگان وارد شود. منشا خسارات، نيروی حاصل از برخورد دو ماشين است و منشا جراحات خشونت انباشته شده در دو انسان. به گواه آمار رسمی اردبيلیها در خشونت بر بام کشور ايستادهاند و آنچه اين مقام اول نصيب ما ميکند، تاسف بسيار و اندوه بیپايان است. برای آسيبشناسی موضوع بايد به جامعه بازگرديم. جامعه سهمی قابل توجه در پديد آمدن و تثبيت خشونت دارد. ما در جريان روابط اجتماعی خود خشونت را ياد میگيريم و به نظر میرسد پروسه فراگيری خشونت در اردبيل، در بالاترين سطح ممکن، در حال انجام است! وقتی فرديت، استعداد و توان بالقوه يک شهروند در سطح جامعه امکان بروز و ظهور نمیيابد، در فرآيندی تدريجی به سمت خشونت اجتماعی سوق میيابد. محروميت افراد از حقوق خود موتور محرک تشديد خشونت است. اين محروميت ممکن است در کانون خانواده رخ دهد، يا در نظام آموزشی يا سطح جامعه. «خشونت ساختاری» از بطن جامعه و رفتارهای اجتماعي سر برميآورد و در فرآيندي پنهاني و غير مستقيم اعمال میشود و در جريان آن نمیتوان انگشت اتهام را به سوی فرد مشخصی گرفت. خشونت ساختاری محصول مشارکت نامبارک نهاد خانواده، مدرسه و ساختار جامعه است. اقتدارگرايی پدر در نهاد خانواده، جور استاد در سر کلاس درس و ساختار غيردموکراتيک سلسله مراتب قدرت در نهادهای اجتماعي عملا فرد را از فرديت خود تهی کرده و شانس تحقق بخشيدن به توانمندیهايش را از او میستاند. نتيجه کار شهروندی است با نيازهای سرکوب شده و آماده انفجار! نبايد به انسانهای خشمگين به چشم متهم نگريست. آنها قربانيان مظلوم نهادهايی هستند که به طرق مختلف سد راه دسترسی افراد جامعه به حقوق و نيازهای اساسیشان شدهاند. نهادينه کردن تبعيض سيستماتيک در برابر جوانان، تبعيض سنی، تبعيض طبقاتی و تبعيض جنسيتی چند نمونه از خشونتهای ساختاری هستند. خشونت ساختاری با بيعدالتی اجتماعی عجين است. شهری که عدالتآباد دارد و دم به دم زندگی در آن جغرافيا بوی مرگ میدهد بايد هم بر قله خشونت بايستد. شهری که عرصههای مختلف سياسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آن در انحصار حلقههای بسته است و توان پذيرش چهرههای نو، ذهنهای خلاق و ايدههای باطراوت را ندارد بايد هم در منجلاب خشونت دست و پا بزند. خشونت ساختاری حتی در شهری با ابروان در هم مثل اردبيل، قابل پيشگيری و اجتناب است اما ارادهای برای پارهکردن اين زنجير شوم مشاهده نمیشود. چرا که بسياری از مديران ما تصوری از خشونت پنهان در سطح جامعه ندارند و توقع مقابله با اين بحران از سوی اين شيفتگان خدمت اساسا توقعی نابجاست.
انتهای پیام/آ
نظر شما
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد