سرویس: اجتماعی
کد خبر: 95180
|
04:45 - 1401/02/04
نسخه چاپی

یادداشت:

امام علی(ع)، اقیانوس معرفت و حکمت

امام علی(ع)، اقیانوس معرفت و حکمت
حال دلم خوب شد، طوفان درونم فروکش کرد، آشفتگی ذهنی ام از بین رفت، تنش روانی ام به آرامشی زیبا تبدیل شد،اما این دعا چه بود که با من چنین کرد؟

به گزارش سبلان ما ، دکتر محمدباقر سپهری  از فعالین فرهنگی و مذهبی اردبیل در یادداشتی به موضوع رمضان و شب های قدر پرداخت و نوشت:چند وقتی بود یک آشفتگی و تنش در درونم جولان می داد، خیلی مطالعه می کردم. در خیلی از متون دینی، روانشناسی و فلسفه عمیق شده بودم اما انگار همه راهها بسته بود و هیچ دری برویم باز نمی شد تا سرحال شوم تا اینکه دیشب که شب شهادت مولا بود احساس کردم شب را با علی (ع) بگذرانم. حال عجیبی داشتم اما آشفتگی ذهنی ام امان و قرار از من گرفته بود. چند صفحه از نهج البلاغه خواندم، سری به حکمت ها زدم اما بی قرار بودم. پس از مطالعه چند خطبه، داشتم بی قرارتر می‌شدم، گفتم یک خطبه دیگر می‌خوانم و تمام... انگار تمامی ندارد این بی قراری و آشفتگی. همینطور چند صفحه جلوتر رفتم تا اینکه به خطبه ۲۱۵ رسیدم، گفتم این هم بخوانم... شروع به مطالعه کردم همه متن را خواندم، احساس کردم دوباره این خطبه را بخوانم، با خود گفتم عمیقتر بخوانم این خطبه چه دارد که باید دوباره مطالعه اش کنم. همینطور که مطالعه می‌کردم به این دعا رسیدم  

  اللهم اجعل نفسی اول کریمه تنتزعها من کرائمی...  

حال دلم خوب شد، طوفان درونم فروکش کرد، آشفتگی ذهنی ام از بین رفت، تنش روانی ام به آرامشی زیبا تبدیل شد... اما این دعا چه بود که با من چنین کرد؟

امام علی(ع) در این دعا از خدا به زیبایی می‌خواهد که: خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی، اولین چیزی که از من می‌گیری؛ جانم باشد. قبل از این که جانم را می‌گیری، انصافم، شرفم، عدالتم، راستگویی و ادب و دیگر فضیلت های اخلاقی ام را نگیری که در غیر اینصورت بسان تفاله‌ای خواهم بود که هیچ ارزشی نداشته باشم. خدای من اگر بین همه مفاهیم مکرم و مقدس، ابتدا جانم را بگیری و موقع مرگم شرافت، صداقت، عدالت، شفقت و عشق ورزی به همنوعان و طبیعت در من زنده بمانند و تواضع، شفقت، مهربانی و یاری به دیگران تا لحظه مرگم چارچوب انسانی ام باشند. و نه برعکس آن، که وقتی زمان مرگ نگاهی به گذشته ام نشان دهد که همه کانسپت های فوق قبل از جانم مرده باشند پس وای بر من!

خیلی تکان دهنده بود. شوکه شده بودم... خدای من کریمه‌ها در من زیادند اما بهترین حال برای من آن است که اولین کریمه‌ای که در این دنیا از دست می‌دهم، جانم باشد. یعنی جان دنیوی ارزش آنچنانی ندارد که بخاطرش روح و روانم را چرکین سازم....

نمی دانم زمان چطور گذشته بود و من واقعا کجا بودم اما صدایی بسیار زیبا گوشم را نوازش می داد... الله اکبر،  الله اکبر... اشهد و... تا اینکه شنیدم مرحوم موذن زاده اردبیلی با صوت بسیار زیبا و بی بدیلی می گوید: اشهد ان علیا ولی الله...  

بخود آمدم اما دیر شده بود و امروز را باید بی سحری روزه می گرفتم، دوباره وضو گرفتم و نماز را خواندم. دوباره به دیشب فکر کردم، دیدم حکمت های علی (ع) عشق بی پایانی بوده که اقیانوس متلاطم درونم را به آرامشی زیبا تغییر داده است..

 

انتهای پیام/ج

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد