سرویس: اجتماعی
کد خبر: 98134
|
04:23 - 1401/12/27
نسخه چاپی

زندگینامه شهید نظر کریمی

زندگینامه شهید نظر کریمی
برادر اینک نوبت من و توست که به خون شهدا لبیک بگوییم. ما در شرایطى قرار داریم که جبهه متحد براندازى تمام ابرجنایتکاران دست در دست هم داده‌اند که اسلام را از بین ببرند. اینک همه ما باید چه در جبهه آگاهى دادن به مردم و چه از جنبه ایدئولوژى و تزکیه مغزها کوشا و هوشیار باشیم.

به گزارش سبلان ما، شهید نظر کریمی فرزند محمد در سال ۱۳۴۲ در گرمی متولد شد. بعد از اتمام دوره دبیرستان، در آذرماه ۱۳۵۹ به عضویت سپاه پاسداران درآمد. وی مسئول پرسنلی لشکر ۳۱ عاشورا بود که در اسفندماه ۱۳۶۲ در جزیره مجنون به شهادت رسید. شهید کریمی یکی از شهدایی است که هنوز پیکر مطهرش به وطن بازنگشته است. 
ایشان در دوران کودکی در روستا به کشاورزی و دامداری مشغول بودند و از این راه امرار معاش می‌کردند با شروع انقلاب مذهب درنظر او مفهومی دیگر یافت و پیکار با ستمگران را جزو وظایف دینی به حساب می‌آورد. و در همین راستا بود که به جبهه می‌رود. با شروع جنگ به همراه دیگر بسیجیان عازم مناطق جنگی می‌شود. این حضور تا لحظه عروج ادامه یافت و در عملیات خیبر در حالیکه با موتورسیکلت به هدایت نیروها مشغول بود آماج گلوله‌های دشمن بعثی قرار گرفت و به شهادت رسید. او عضو تشکیل دهنده پرسنلی سپاه بود و اغلب اجازه نمی‌دادند در خط مقدم جبهه رویاروی دشمن قرار بگیرد.

وصیت نامه

بارالها، پروردگارا، از آن روزى که ما را به راه راست هدایت کردى ما را به باطل باز مگردان.
خداوندا تو خود مى دانى من به غیر از رضاى تو نیت انجام کارى را نکرده ام و کارى را از ترس خلق که رضایت تو در آن نباشد انجام نداده ام پس اى خدا که وجودم سراپا در اختیار توست قلبم و نیتم را تو پاک گردان که جز تو کسى را براى آمرزش گناهان خود نمى یابم.
خداوندا! گر چه با چشم ظاهرى تو را نمى بینم ولى با چشم بصیرت که تو به ما عنایت کردى در همه حال تو را ناظر اعمال خودى مى بینم.
پروردگارا شهادت که آب حیات براى جامعه اسلامى ماست و هر کس به آن آب دست یابد زندگى جاودانى خواهد یافت پس اى امید بى‌نوایان و اى آن کس که خود زودتر از هر کسى خوشنود مى شوى ما را به این آب حیات برسان.
درود خداوند بر پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد(ص) که مکتب انسان ساز اسلام را با خود براى ما به ارمغان آورد و انسانها را از قید و بند اسارت آزاد نمود.
درود خداوند به امام و مولا و آقاى ما على(ع) امیرمؤمنین و اولاد او که درس شهادت و شجاعت به ما آموختند.
درود خداوند به امام عزیزمان خمینى بزرگ که بنیان گذار جمهورى اسلامى ایران هستند که در این دنیا وسیله شد براى هدایت ما و راهنمایى نمود ما را در زندگى دنیوى و اخروى.
آرى برادر اینک نوبت من و توست که به خون شهدا لبیک بگوییم. ما در شرایطى قرار داریم که جبهه متحد براندازى تمام ابرجنایتکاران دست در دست هم داده اند که اسلام را از بین ببرند غافل از رسالت و نقش ما در جامعه اسلامى. اینک همه ما باید کوشا و هوشیار باشیم چه در جبهه آگاهى دادن به مردم و چه از جنبه ایدئولوژى و تزکیه مغزها و چه از جنبه جنگ و …
خدایا خدایا تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار
از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزا
درود خداوند بر پدر و مادر
از همه شما التماس دعا دارم.
فرزند و برادر کوچک شما: نصراله کریمى

خاطرات شهید

همراهی با نظر آموزنده بود. ایثار و فداکاری او را در لحظات مسافرتها می‌شد از صمیم قلب درک کرد و چه خوب گفته‌اند که انسانها را در مسافرتها می‌توان بهتر شناخت. یادم هست در تعطیلات یکی از تابستانها به همراه تنی چند از بچه‌های ولایت خودمان به یکی از شهرهای شمالی کشور رفتیم تا با کارگری، کمک هزینه‌ای برای تحصیل و معیشت خانواده کسب کنیم. اواخر شهریور می‌بایست به شهر خود باز می‌گشتیم. به پیشنهاد نظر همه با هم برای زیارت به مشهد رفتیم و چند روزی در آنجا بودیم. او بیشتر اوقات خود را در صحن مطهر سپری می‌کرد. روز دیگر سوار بر اتوبوس به وطن باز می‌گشتیم. ماشین در یکی از غذاخوری‌های میان راهی توقف نمود همه با هم بر سر یک میز ناهار می‌خوردیم متوجه شدم نظر غذای خود را نصف کرده و نصفش را خود خورد و باقی را برداشته و به بیرون از سالن رفت. کنجکاو شدم و دنبالش رفتم دیدم در کنار پیرمردی فقیر بر روی خاک نشسته است بشقاب دست پیرمرد بود باقی غذای او را می‌خورد. و با محبت با او گپ می‌زد. با خود گفتم راستی پس چرا من چنین نیستم؟

 

انتهای پیام/ج

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد