09:31 - 1391/07/22
کد خبر: 85

چشم انداز دیپلماسی عمومی آمریکا در منطقه خاورمیانه و جهان اسلام

ارزش و جایگاه دیپلماسی عمومی تا حدی است که وزارت امور خارجه آمریکا ساختارهای جدیدی را برای پیگیری این مساله ایجاد کرده است.

امروزه دیپلماسی عمومی به عنوان یکی از جنبه های مهم سیاست خارجی آمریکا مطرح است. ارزش و جایگاه این جنبه از دیپلماسی تا حدی است که وزارت امور خارجه آمریکا ساختارهای جدیدی را برای پیگیری این مساله ایجاد کرده است. مهم ترین وظیفه این ساختارها، ساماندهی وجهه عمومی ایالات متحده در جهان و هم چنین تولید ظرفیت های جدید برای پیشبرد اهداف و منافع سیاست خارجی آمریکاست. بدین ترتیب راهبردهای سیاست خارجی آمریکا به شکل جدی و گسترده متکی بر دیپلماسی عمومی است و هر گونه چالش و ضعف در این عرصه به شدت بر میزان قدرت آمریکا تاثیر منفی خواهد گذاشت.

در این راستا، پرسشی که امروزه بیش از هر موضوعی در سطوح کارشناسی مطرح است این است که چشم انداز تعامل آمریکا با منطقه خاورمیانه و جهان اسلام متکی بر ظرفیت های دیپلماسی عمومی چگونه خواهد بود؟ چرا که به نظر می رسد از دیدگاه دولتمردان آمریکایی چالش های راهبردی آمریکا در حوزه دیپلماسی عمومی به دلیل تحولات اساسی در ژئوپلیتیک منطقه در حال افزایش است.

در کارنامه رفتاری آمریکا با منطقه خاورمیانه و جهان اسلام این مساله یادآوری می شود که راهبرد جنگ با تروریسم آمریکا از ابتدای دهه 1990 میلادی موجب شد تا وجهه عمومی آمریکا در جهان اسلام دچار خدشه شود؛ به خصوص این که آمریکا در این دوره تروریسم را معادل اسلام تعریف کرد و اساسا تحت تاثیر تفکرات جناح های جنگ طلب به دنبال کسب مشروعیت از طریق ابزارهای سخت نظامی و امنیتی بود. به همین دلیل با روی کار آمدن اوباما، آمریکا تلاش کرد تا با فعال سازی مولفه های قدرت نرم وضعیت رابطه با جهان اسلام را ترمیم نماید. در واقع، اوباما سعی کرد تا سطح چالش های تداوم حضور آمریکا در منطقه را کاهش دهد.

اما به نظر می رسد وقوع پدیده بیداری اسلامی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به دلیل پیامدهای ژئوپلیتیکی که داشته است، موجب شد تا سیاست های اوباما نیز تحت تاثیر قرار گیرد. به همین دلیل به نظر می رسد آمریکا در عرصه دیپلماسی عمومی در قلب جهان اسلام با مشکلات اساسی مواجه است.

یکی از مهم ترین چالش هایی که امروزه نشانه های آن به شدت قابل مشاهده است، تناقضی است که آمریکا در موضوع حمایت از رژیم صهیونیستی با آن مواجه است. به عبارت دیگر، دیپلماسی عمومی امریکا با این تعارض مواجه است که چگونه می تواند در عین حال که برای کاهش نفرت های عمومی جهان اسلام نسبت به خود تلاش می کند، خود را نسبت به تامین امنیت کامل رژیم صهیونیستی متهم بداند؟

البته از مدت ها پیش این نظریه از سوی کانون های فکر و اندیشمندان غربی مطرح شد که امروزه هزینه های حمایت از رژیم صهیونیستی برای غرب و آمریکا به شدت افزایش یافته است و باید برای آن چاره اندیشی کرد. این نظریه به خصوص از زمان جنگ 22 روزه غزه در زمستان 2008 میلادی در غرب به شدت دارای طرفدار شد. پیدایش این تفکر بدین معنی است که آمریکا هم در چگونگی حمایت از رژیم صهیونیستی و توجیه آن برای افکار عمومی جهان و مسلمانان منطقه دچار مشکلات اساسی است.

البته باراک اوباما که طی 4 سال گذشته در الگوی رفتاری خود سعی کرد با دوری از مواضع رژیم صهیونیستی چهره آمریکا در جهان اسلام را بهبود ببخشد، اخیرا به دلیل فشارهایی که در جریان رقابت های انتخابات ریاست جمهوری به وی وارد شد، تاکید کرد دولت آمریکا همواره خود را نسبت به امنیت رژیم صهیونیستی متعهد می داند.

به هر جهت وقوع پدیده بیداری اسلامی در منطقه موجب شد تا بسیاری از رهبران کشورهای هم پیمان آمریکا که طی چند دهه گذشته همواره خود را ملزم به تبعیت از سیاست های آمریکا می دانستند، از صحنه قدرت کنار و حذف شوند. در مقابل، شاهد افزایش و اوج گیری نقش مردم و ملت ها در تعیین سرنوشت خودشان هستیم. بنابراین در حالی که آمریکا باید در فرایند انتقال قدرت داخل کشورهای تحت تاثیر بیداری اسلامی جایگاه مشروعی برای خود تعریف نماید و در این خصوص به شدت نیازمند بهره گیری از شیوه های دیپلماسی عمومی است، رویکردهای تندروانه صهیونیستی-نومحافظه کاری به دلیل نگرانی از چگونگی تعامل آمریکا با جهان اسلام بسیار شدت گرفته است و قطعا به دنبال اخلال در این تعامل هستند.

ناگفته نماند که آمریکا هنوز از سوی ملت های منطقه متهم به حمایت از فرایندهای غیر دموکراتیک است؛ چرا که به نظر می رسد پدیده بیداری اسلامی که در ذات خود ماهیت ضد استکباری و ضد صهیونیستی دارد، بیش از هر زمان موجب تقویت چهره محور مقاومت شده است. بنابراین آمریکا برای جلوگیری از افزایش قدرت مقاومت سعی می کند تا مجددا به سیاست های اشتباه گذشته خود مانند حمایت از جریان های القاعده و سلفی در منطقه بپردازد که در گذشته آمریکا در این زمینه دارای تجربه های تلخی می باشد. از طرف دیگر، کشورهای شکننده ای مانند عربستان و قطر که شدت نگران آینده خود هستند، خواستار حفظ جایگاه راهبردی برای آمریکا در منطقه هستند.

چالش دیگری که آمریکا با آن مواجه است، چگونگی مدیریت و کنترل سیاست های جنگ طلبانه صهیونیست هاست که به شکل جنون آمیزی سعی می کند راهبرد خاورمیانه ای آمریکا را درگیر یک جنگ ناخواسته نماید. به عبارت دیگر، در حالی که آمریکا خسته از دو جنگ اشتباه افغانستان و عراق به شدت نیازمند ساماندهی مجدد ابزارها و شیوه های قدرت نرم در منطقه است، رژیم صهیونیستی تلاش می کند اولویت های امنیتی خود را بر منافع راهبردی آمریکا تحمیل نماید.

بنابراین به عنوان نتیجه گیری باید گفت به نظر می رسد 3 مولفه ژئوپلیتیکی امنیت رژیم صهیونیستی، نفت و اسلام که به شکل سنتی در راهبرد خاورمیانه ای آمریکا تاثیرگذار بوده اند، در میزان نقش و ارزش آن ها جابه جایی های اساسی ایجاد شده است و از طرف دیگر، مولفه "اراده ملت ها"ی منطقه توانسته است تا حدود زیادی ارزش خود را بر 3 مولفه مزبور تحمیل نماید. این امر بدین معنی است که آمریکا بدون توجه به مساله بهبود دیپلماسی عمومی خود قادر نخواهد بود اهداف راهبردی سیاست خارجی خود را محقق سازد.

نویسنده: رضا مومن زاده

انتهای پیام/