01:42 - 1401/12/18
کد خبر: 98089

زندگینامه شهید میرعلی یوسفی سادات

هدف از زندگی ،‌شناختن خدا و شتافتن به سوی اوست و مگر جز این است که دنیا مزرعه آخرت است و رهگذری بیش نیست. باید دانست که ما برای آخرت آفریده شده ایم نه برای دنیا، پس باید حق را شناخت و با کسانی که در دنیا با حق می ستیزند مبارزه کرد.

به گزارش سبلان ما ، شهید میرعلی یوسفی‌سادات، فرزند مطلب در سال ۱۳۲۲ در منطقه مغان به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی خود را در همان جا به پایان برد. در سال ۱۳۶۰ عضو رسمی سپاه شد و درتاریخ ۵ اسفندماه ۶۶ در منطقه شلمچه در حالیکه فرماندهی‌گردانهای اباعبدالله(ع) و تعاون را عهده‌دار بود به شهادت نائل آمد. وی ۴ دختر و ۳ پسر داشت.
وی برای مدتی ساماندهی تشکیلات واحد پرسنلی سپاه خلخال را بر عهده داشت در مدت حضور در آن منطقه مصدر خدمات شایانی شد، به گونه‌ای که امور پرسنلی و جذب نیروی آن واحد انتظامی استوار یافت. بعد از حرکت این شهید نیروهای زیادی جذب بسیج خلخال شده بودند. جدیت و کارآیی وی به حدی بود که می‌توانست کارها را به سامان سوق دهد. مدتی هم مشغول فعالیت در بنیاد شهید می‌شد که حضور او منبع خیر و برکت برای آن واحد می‌شود. سرانجام او هم عازم جبهه شد و در جبهه، فرماندهی تعاون لشکر عاشورا به وی سپرده شد که مسئولیتی بزرگ بود. اصلی‌ترین وظیفه او تخلیه شهدا و مجروحین به پشت خط بود.
در عملیات تکمیلی کربلای شش که برای نجات پیکر شهید همرنگ از اعماق “جاسم” به درون آب شتافته بود، هدف آماج تیرهای سربین دشمن قرار گرفت. شرح جانبازیهای یاران در راه نجات جان دوست را بارها دیده بودیم اما او اینک به گونه‌ای دیگر در راه نجات پیکر بیجان دوست جان باخت. جنازه‌اش را به زادگاهش “مغان” انتقال دادند.

وصیت نامه

در فرازی از وصیت نامه شهید میر علی یوسفی سادات چنین آمده است:
((فریب خورده، کسی است که گمراهی را بر هدایت ترجیح می دهد. این کارناپسندیده ای است کسی از وجود شما از جهاد طفره رود و بهانه بیاورد که اقدام دیگران کافی است. برای دفع فتنه ای کوچک به لشکر ی بزرگ نیاز نیست، وآنکه از حریم خود دفاع نکند بی گمان نابود خواهد شد (علی علیه السلام).
سپاس پروردگار جهانیان را که ابتدای کار ما را سعادت و پایان کار ما راشهادت قرار داد . ( حضرت زینب علیه السلام)
سلام بر امام و امت امام که با ایثار و فداکاری اسلام را بعد از چهاردهقرن، شور و شوقی دوباره بخشیدند و درود بر فرزندان راستین اسلام که بااهدای خون خود به پای درخت آزادگی، پاسداران جاوید افاق شرف شدند. شهادتپیام است، هدف است. سفر است که باید گفت و نوشت و شنید و درک کرد. هر قطرهخون شهید با جامعه سخنها می گوید،‌حرفها دارد و نوشتاری است که صفحاتشباید در برابر دیدگان جامعه باشد. خداوندا حال اینکه بنده عاصی و گنه کارکه سراسر عمرش جز معصیت و روسیاهی چیزی ندارد به سویت آمده است و خونش برسرزمین پاک ایران جاری گشته، با عفو گناهان ،‌توفیق عنایت نما تا با نوشتنوصیتی خالص، توانسته باشم پیام خود را به حکم مسئولین شرعی روی کاغذ آورم. باشد که یادی از فرد گنهکار و امید وار به عفو خدا،‌خوانندگان و شنوندگانوصیت را به پیروی از فرامین امام پاسداری از خون شهدا، پایبند و مقاوم ترسازد.
ای معبود من،‌ای آنکه دلهای پاک در لقاء تو می تپد، من به ایمان قلبی خودنسبت به دین اسلام و در پی اجابت امر رهبرم و با احساس مسئولیت برای دفاعاز دین تو برگزیده رسول تو به میدان جنگ آمده ام. خدایا ! من با تودر شهادت دوستانم،‌در پر پر شدن لاله های جوان گستان ایران عزیز، من به هنگام بلندشدن ناله های کودکان مادر از دست داده در بمباران دشمن،‌با تو پیمان بستم وعهد نمودم که تا پایان راه بروم، حل بر پیمان خود وفا کرده ام،‌الهی من به وفاداری و خلوص عمل نمودم تو نیز مرا بپذیر. برادران و خواهران من،‌ مگر جزاین است که هدف از زندگی ،‌شناختن خدا و شتافتن به سوی اوست و مگر جز ایناست که دنیا مزرعه آخرت است و رهگذری بیش نیست. باید دانست که ما برای آخرت آفریده شده ایم نه برای دنیا، پس باید حق را شناخت و با کسانی که در دنیا با حق می ستیزند مبارزه کرد. کافی نیست انسان ستمگر نباشد بلکه لازم است ازستمدیدگان نیز دفاع کند. خداوند از ماشکر گزاری می طلبد و خلافت خود رادرزمین به ما می سپارد. فرصت ما محدود است پس باید به جهاد برخیزیم تا بدینوسیله شکرگزاری خود را به جای آوریم و شایستگی خود را جهت کسب خلافت او ونیل به بهشت اونشان دهیم.
سخنی دارم با دانش آموزان و آینده سازان که قرار بود بعداز مدتی اندکافتخار معلمی اینها را داشته باشم، خدا می داند چقدر علاقه به آگاهی وهوشیاری و تهذیب شما در وجود من موج می زند. آرزوی من این است که همه شمافردی مفید و پاک برای خدمت به اسلام شوید و سنگر مقدس درس و علم را به دستمنحرفین و منافقین که همیشه از صدر اسلام تا کنون بوده اند، ندهید.
و شما ای خانواده عزیزم، از اینکه دیگر در میان شما نیستم غم مخورید وافتخار کنید که شهیدی در راه خدا و قرآن، اگر خدا قبول کند داده اید. مادرجان مبادا در فراق من ایمانت سست بشود و ناراحت شوی که فردا در محضر خداوندنمی توانی جواب حضرت زینب (ع) را بدهی. چرا که او تحمل ۷۲ شهید را نمود وبدان این یک امتحان الهی است.))