01:37 - 1401/12/17
کد خبر: 98108

یادداشت؛

بيداري ديني یا معرفت ديني؛ ابزارهای نظام مهدوی

بيداري ديني اساساً متکي بر ايمان، باور، تسليم، دل‌بستگي و اطمينان قلبي است که ممکن است براي افراد عادي و غير عالم نيز حاصل شود و سبب پيدايش اين حالت نيز عقل عملي است فعال شدن عقل عملي نيز از طريق دعاها، اذکار، موعظه تهذيب نفس و عمل به مستحبات امکان پذير است.

به گزارش سبلان ما ،امیر مهدی گل آور طلبه اردبیلی در یادداشت خود به ابزار های شناخت نظام مهدوی پرداخت و نوشت:در عالم معرفت و شناخت، کسي نيست که مدعي شناخت باشد، اما چيزي نداشته باشد که آن را دليلي معتبر و شاهدي آشکار بر ادعاي خود بپندارد.

بيداري ديني با شناخت و معرفت ديني دو مقوله متفاوت هستند؛ بيداري ديني اساساً متکي بر ايمان، باور، تسليم، دل بستگي، و اطمينان قلبي است که ممکن است براي افراد عادي و غير عالم نيز حاصل شود و سبب پيدايش اين حالت نيز عقل عملي بوده. فعال شدن عقل عملي نيز از طريق دعاها، اذکار، اوراد، عبرت گرفتن، موعظه پذيرفتن، تهذيب نفس، اجتناب کردن از گناهان و مکروهات و عمل به مستحبات امکان پذير است. در حالي که معرفت و شناخت ديني از عقل نظري حاصل مي شود که خود، زاييده مقدمات نظري و تنظيم آنها است.

اين فرايند در گرو صورت و مادّه ي قياس هاي برهاني است که از طريق حضور در درس و محافل علمي حاصل مي شود. اينجا است که مي بينيم بعضي از مستشرقين به لحاظ علمي داراي معلومات فراواني از مسائل ديني هستند؛ اما در دايره عقل عملي بهره اي ندارند و آنچه نصيب آنان شده، تنها حجم وسيعي از دانش بدون هيچ اثري از معنويت و روحانيت است که فقط به درد فعال کردن عقل نظري مي خورد.

اسلام به عنوان ديني که احياگر معرفت و شناخت طبيعت و اجتماع است و به عنوان مجموعه‌اي از مقرراتِ ثابت، متغيّر و توقيفي که به لحاظ فردي و اجتماعي، ضامن امنيت روح و جسم انسان با همه گستردگي افق‌ها و ابعاد پيدا و ناپيدا و نيازهاي مادي و معنوي آن-بوده و پاسخ گوي مسائل جديدي که در دوران‌هاي نو پيش مي آيد نيز هست.

 به عنصر زمان و مکان و مقتضيات آن توجه ويژه اي کرده است. به همين دليل، لازم است چنين شريعت و ديني براي حفاظت از خود، دانشي خاص و ساز و کاري مطمئن تدارک ديده باشد تا در طول زمان، در برابر دست‌اندزي نااهلان و تحريفِ مصاديق و متشابهات و انحراف در مسير، از قوانين و دستورات خود محافظت کند.

دانش اسلامي از عقل و وحي قرآني سرچشمه مي‌گيرد و سنّت و فطرت و طبيعت همه از منابع شناخت ديني هستند که شايسته است از آنها بحث شود. به علاوه، بايد آنچه عامل تحرّک بُعدِ سلوکي و بيداري ديني است هم شناسايي شود.
 مسئله حضرت مهدي و قيامش و انتظار حضرتش، نه مخالف عقل است، نه مخالف با اصول شرعي و نه قاعده اي که مورد اتفاق باشد و نه مغاير با يک مسئله ي فقهيِ ثابت شده. اين به لحاظ اصل قضيه مهدويت که اصلاً (مهدي) اي هست و او پيشوايي است غايب و انتظارش واجب.

اما در باب رواياتي که جزئيات تفکر مهدوي را بيان کرده، بايد بگوييم: اگر فرض کنيم يکي از اين جزئيات، با يک اصل عقلي يا شرعي و يا حتي با يک فرعِ مورد اتفاق مغايرت داشت [آن روايت] مردود است. در غير اين صورت، به سند آن روايت مراجعه مي کنيم؛ اگر سندش صحيح نبود، مثلاً روايت ضعيفي بود، نسبت دادنِ آن به شارع جايز نيست، مگر طبق قاعده تسامح يا رواياتِ (مَن بلغ) البته اگر در اين مورد جايي براي آنها باشد.

اما اگر سندش صحيح بود مانند روايت صحيح يا حسَن يا موثَّق يک روايت عادي است که مي توان آن را به معصوم نسبت داد. اعتقاد به جزئيات هم تکليفاً واجب نيست مگر اينکه مشکل ديگري [در اعتقاد داشتن يا نداشتن به آن] پيدا شود. پس [بر فرض که مشکلي پيدا شد] اگر آن مشکل، از اعتقاد نداشتن به جزئيات ناشي شود و اعتقاد داشتن به آنها نيزموجب ضرري نباشد، در اين صورت است که اعتقاد پيدا کردن به آن مسائل واجب مي شود. اما اگر از اعتقاد نداشتن به آن مشکلي پيش نيايد، مثل اينکه آن مسئله بسيار جزئي باشد، يا از اعتقاد به آن چيزِ جزئي، حکم ضرر لازم بيايد، نبايد به آن معتقد شوند و اين حکم يا به جهت نبودن دليل است يا به جهت حکم ضرر و امثال آن، و در مباحث خاصّي که براي اين مسائل وجود دارد، به صورت مفصل شرح داده شده است.

و از اين روي که اصل مسئله ي مهدي، مسئله اي عقيدتي است که به تواتر اثبات شده است، بايد در برابر آن تسليم شويم؛ چون يک مسئله غيبي است. به علاوه، خبري است که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله داده و ايمان به اخباري که آن حضرت بدهد و صدورش از ايشان يقيني باشد (سندش صحيح باشد) واجب است؛ اما اعتقاد به جزئيات واجب نيست؛ اگرچه همچون ساير مسائل عقيدتي، به بيشترِ اين جزئيات نيازمند هستيم.

در هر صورت، شناخت امام يک ضرورت ديني است که در حديث حضرت امام باقر عليه السلام نيز آمده است: «بُنِيَ الإِسلامُ عَلي خَمسٍ؛ عَلَي الصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ وَ الصَّومِ وَ الحَجِّ وَ الوِلايَةِ؛ وَ لَم يُنادَ بِشَيءٍ کَما نُودِيَ بِالوَلايَةِ فَأَخَذَ النّاسُ بِأَربَعِ وَ تَرَکُوا هذِهِ يَعنِي الوَلايَةِ؛ اسلام بر پنج رکن بنيان گذاشته شده است: بر نماز، زکات، روزه، حج و ولايت؛ و اهميتي که به ولايت داده شده به هيچ کدام از اين امور داده نشده؛ اما مردم آن چهار امر ديگر را گرفته و اين يکي را (يعني ولايت) رها کردند». 

و نيز از آن حضرت روايت شده که فرمود: «ذِروَةُ الأَمرِ وَ سَنامُهُ وَ مِفتاحُهُ وَ بابُ الأَشيآءِ وَ رِضا الرَّحمَنِ تَبارَکَ وَ تَعالي، الطّاعَةُ لِلإِمامِ بَعدَ مَعرِفَتِهِ؛ اوج کار دين و قلّه و کليد آن و دروازه ي هر چيز که مايه ي رضايت خداي رحمن تبارک و تعالي است -پس از شناخت خدا- اطاعت و پيروي از امام است». 

و در پاسخ به پرسش زراره فرمود: «الوَلايَةُ أَفضَلُ لِأَنَّها مِفتاحُهُنَّ وَ الوالِي هُوَ الدَّلِيلُ عَلَيهِنَّ؛ ولايت از همه آنها برتر است چون کليد همه آنها است و والي راهنماي به آن امور است». 
همچنين از آن حضرت وارد شده که فرمودک «لا يُعذِرُ اللهُ يَومَ القِيامَةِ أَحَداً يَقُولُ يا رَبِّ لَم أَعلَم أَنَّ وُلدَ فاطِمَةَ هُمُ الوِلاةُ عَلَي النّاسِ کافَّةً؛ خداوند در روز قيامت اين عذر [و بهانه] را از احدي نمي پذيرد که بگويد: نمي دانستم پسران فاطمه عليه السلام وليّ همه مردم بودند».

و در جاي خود در تفسير اثبات شده که معني ولايت در آيه شريفه ( ِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ؛ وليّ شما، تنها خدا و پيامبر اوست و کساني که ايمان آورده اند؛ همان کساني که نماز برپا مي دارند و در حال رکوع زکات مي دهند) تنها علاقه مندي و محبت نبوده؛ بلکه معناي آن پيشوايي و امامت به همان معنايي است که شيعه به آن معتقد است.

در حديث ديگري نيز از ابوحمزه نقل شده که گفت: حضرت امام باقر عليه السلام به من فرمودند: «إِنَّما يَعبُدُ اللهَ مَن يَعرِفُ اللهَ، فَأَمّا مَن لا يَعرِفُ اللهَ فَإِنَّما يَعبُدُهُ هکَذا ضَلالاً؛ تنها کسي خدا را مي پرستد که او را شناخته باشد؛ اما کسي که خدا شناس نباشد، عبادتش همه گمراهي است» عرضه داشتم: فدايت شوم معرفت خدا چگونه است؟ فرمود:«تَصدِيقُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ تَصدِيقُ رَسُولِهِ صلي الله عليه و آله وَ مُوالاةُ عَلِيٍ عليه السلام وَ الاِئتمامُ بِهِ وَ بِأَئِمَّةِ الهُدي عليهم السلام وَ البَراءَةُ إِلَي اللهِ عَزَّوَجَلَّ مِن عَدُوِّهِم، هکَذا يُعرَفُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ؛ تصديق خدا و رسول خدا صلي الله عليه و آله و گردن نهادن به ولايت علي عليه السلام و پيروي از او و ساير ائمه ي هدي عليهم السلام و بيزاري جستن به سوي خدا از دشمنان ايشان است؛ آري، معرفت خدا چنين به دست مي آيد». 

بنابراين، شناختن امام از اموري است که موجب سعادت مندي اخروي و سبب آرامش دل بوده، از نشانه هاي ايمان است و آثار مثبت فراواني دارد.

منبع:

مباني اعتقاد به مهدويت

المهدي المنتظر في ضوء الاحاديث و الآثار الصحيحة

 

انتهای پیام/ج