02:34 - 1401/12/19
کد خبر: 98109

زندگی‌نامه شهید حسین اسدی

شهید اسدی هشت نوبت به جبهه های جنگ اعزام شد که در هر کدام ماهها در جبهه مانده، حسین درپشت جبهه نیز از تلاش و خدمت باز نمی‌ماند و همزمان با تدریس در مدارس بعنوان مسئول نهضت سواد آموزی شهرستان مشمغول به خدمت به مردم بخصوص در مناطق حروم بود .

به گزارش سبلان ما ، معلم شهید حسین اسدی در دهمین روز از اولین ماه بهار سال 1337 در روستای نصیرآباد ( واقع در 5/2 کیلومتری مشکین شهر ) در یک خانواده مذهبی و متدین هشت نفری که شهید ششمین فرزند خانواده بود چشم به جهان گشود.

دست روزگار دست نوازشگر پدر را در حالیکه حسین فقط یک سال از بهار زندگی اش را تجربه کرده بود گرفت. شهیداسدی در سن شش سالگی پا به سنگر مدرسه گذاشت تا با جهل و بیسوادی مبارزه کند و تا کلاس ششم ابتدائی در روستای نصیرآباد درس خواند و همیشه با نمرات خوب و عالی خود باعث خوشحالی خانواده می شد.

شهید با استعداد و پشت کار و علاقه ای که به تحصیل داشت جزو نفرات برتر مدرسه خود بود و شهید هم در اوقات فراغت خود به کار خانواده رسیدگی می کرد .در دوران نوجوانی هم بعد از اتمام دوره ی ابتدائی شهید اسدی در سال تحصیلی 51 – 50 در شهرستان مشکین شهر و در مدرسه ی شهید رجائی ثبت نام کرد تا ادامه تحصیل بدهد چون واقعاً به تحصیل علاقه داشتند و در این مدت برای تحصیل بین روستا و شهر رفت و آمد می کردند و دوره ی راهنمایی را با موفقیت تمام به پایان رسانده و دورۀ دبیرستان را در رشته علوم انسانی در سال تحصیلی 54 – 53 در دبیرستان منوچهری ثبت نام کرد. 

در دوران جوانی، جوانان را به مبارزه با ظالمان و دفاع از مظلومان ترغیب می کرد و همیشه دیگران را بر خودش ترجیح می داد و رفتار و منطقی و صبورانه اش زبان زد عام و خاص بود و در اوج گیری تظاهرات ضد شاهنشاهی شرکت فعال داشت بطوریکه در اکثر حرکتهای انقلابی که بر علیه حکومت نظام شاهنشاهی صورت می گرفت در صف اول مبارزه قرار داشت .

بعد از پایان دوره متوسطه به خدمت سربازی اعزام شد و در روستای قاری مزرعه دهستان ارشق به عنوان سرباز معلم خدمت سربازی را به اتمام رساند بعد از خدمت سربازی به علت علاقه ای که به شغل معلمی داشت به عنوان معلم مشغول انجام وظیفه گردیدو در روستای ارباب کندی و سپس در روستای نقدی ازتوابع مشکین شهر به کار معلمی همت گذاشت

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی به میعادگاه عشق ( جبهه ) رفت چرا که معشوقه اش را آنجا یافته بود. از بزرگترین آرزوی شهید اسدی فتح و نصرت اسلام و آزادی کربلا و خواندن نماز در حرم مطهر سید الشهدا به امامت ولی امر مسلمانان جهان بود و بزررگترین آرزویش شهادت بود. شهید حسین اسدی هشت نوبت به جبهه های جنگ اعزام شد که در هر کدام ماهها در جبهه مانده ، حسین درپشت جبهه نیز از تلاش و خدمت بازنمی ماند و او همزمان با تدریس در مدارس بعنوان مسئول نهضت سواد آموزی شهرستان مشمغول به خدمت به مردم  بخصوص در مناطق حروم بود و در کنار آن به علت علاقه به ادامه تحصیل در رشته معارف اسلامی دانشگاه ازاد مشغول تحصیل بود و در عملیاتهای متعددی شرکت کرده بود ، در مرتبه هفتم در عملیات والفجر هشت در اثر ترکش خمپاره از ناحیه دست و پا مجروح شده بود.

سرانجام در بیستم دی ماه سال 1365 درعملیات کربلای 5 بعنوان فرمانده دسته در عملیات شرکت و با لباس خونین و جامه رزم بر تن به دیدار معبودش شتافت. روحش شاد و راهش پررهرو باد

 

وصیت نامه

معبودا خجالت می کشم از اینکه قلم به دست گرفته و با قلبی آکنده از خطاها و گناهان مطالبی را در این مجموعه بگنجانم خدایا تقصیر کردم درحالیکه ماموران تو ضبط می کردند

الهی هرچه فکر میکنم غرق در گناهم از کدامین توبه کنم ولی می دانم که تو توبه پذیری  تومهربانترین مهربانی.

سخنی چند با مادرم : مادرجان، نمی گویم بر مرگ من گریه نگنید گریه بر شهید ثواب دارد اما صبر کنید که خدا صابران را دوست دارد از بچه ها مواظبت کنید به به دخترم بگوئید که پدرت در علملیات والفجر 8 چون سربازان کربلا دست و پایش را داد بگویید که پدرت در عملیات اسلامی علیه کفر تمام وجودش را داد و برای شما افتخار آفرید بلی برادر و خواهرانم، برادرتان حسین خودش را فدای اسلامی و انقلاب کرد.

 

انتهای پیام/ج