05:26 - 1402/01/01
کد خبر: 98153

تولد و شهادت رزمنده اردبیلی در عید نوروز

شهید «لقمان سطوتی» رزمنده اردبیلی است که عید نوروز سال 43 در روستای دورسون خواجه شهرستان نیر به دنیا آمد و اول نوروز سال 64 در جزیره مجنون به شهادت رسید.

به گزارش سبلان ما،شهید لقمان سطوتی، یکم فروردین 1343 و در عید نوروز در روستای دورسون خواجه از توابع شهرستان نیر به دنیا آمد. پدرش زلفعلی کشاورز بود. 

وی در سال 1362 ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. 

شهید لقمان سطوتیبه عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت و سرانجام پس از سالها مجاهدت در راه خداوندمتعال یکم فروردین 1364 در حالیکه به عنوان آرپی جی زن  در عملیات حاضر بود در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به سر به شهادت رسید.

 روز تشییع پیکرش دختر به دنیا آمد. مزار او در گلزار شهدای چهارده معصوم شهرستان زادگاهش واقع است.

مروری بر زندگیشهید لقمان سطوتی

 

در عید نوروز و در اولین روز از فصل زیبا و زندگی ساز بهار، دهمین فرزند زلفعلی و و حبیبه خاتون در سال 1343 به دنیا آمد. مادر با استناد به آیات قرآنی، نام کودک دلبندش را لقمان گذاشت و از خداوند برای او طلب حکمت لقمان کرد.

در دوران کودکی، مهربان و فهیم بود. در کلاس‌های آموزش قرآن مادرش شرکت می‌کرد و در کنار سایر بچه هایی که به مکتب خانه برای آموزش قرآن به نزد مادرش می‌آمدند، به حفظ آیه‌های کلام‌الله مجید می‌پرداخت. به طوری که تعداد زیادی از آیات قرآن را ازبر کرده بود و با زبان شیرینش می‌خواند.

آهنگ زیبای تلاوت قرآن در سراسر خانه کوچکشان می‌پیجید و روح لطیف کودکی لقمان صیقل می‌خورد و پرورش می‌یافت.

برای تحصیل در مدرسه اکابر اسم نویسی کرد و با توجه به سواد قرآنی که داشت درک مفاهیم درسی برایش آسان می‌نمود. خواندن نماز را از همان زمان آغاز کرد. 

شهید لقمان به روایت عدالت کیخسروی

لقمان، در همان دوره ابتدایی که مدارس دو شیفت بود نماز ظهرش را روی نیمکت‌های سه نفره ادا می‌کرد. اکنون که سال‌ها از آن دوران می‌گذرد هر بار که سجاده نمازم را پهن می‌کنم تا با خدای خویش راز و نیاز کنم اول صلواتی نثار روح بلند آن شهید والا مرتبه می‌کنم و سپس نماز خود را آغاز می‌کنم. چرا که نماز خواندن امروزمان را مدیون شهداییم.

گاهی همراه لقمان، برای چراندن گاو و گوسفند به صحرا می‌رفتیم. لقمان نمازش را در صحرا ادا می‌کرد و من  بدین ترتیب به نماز علاقه مند شدم. 

دوران راهنمایی را در مدرسه هفده شهریور گذراند. پس از آن به وسیله برادر بزرگتر خود که از روحانیون سرشناس شهر بود با انقلاب اسلامی آشنا شد. اعلامیه‌های امام(ره) را پخش می‌کرد و فعالیت چشمگیری داشت.

از همان نوجوانی جایگاه خوبی در مسجد داشت و اوقات فراغت خد را در آن جا سپری می‌کرد.

استخدام در سپاه پاسداران

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، وارد بسیج شد. به بسیجیان قرآن آموزش می‌داد و آموزش نظامی را هم می دید. با علاقه‌ای که داشت جذب سپاه شد و در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استخدام شد. 

ازدواج

نوزده ساله بود که ازدواج کرد. با زهرا قلی‌زاده که دختری معتقد و محجبه بود. طبق رسم و رسوم سنتی حاکم بر نیر مرسوم بود که عروس را با ساز و دهل به خانه داماد می‌بردند. اما در عروسی لقمان، فقط صدای صلوات فضا را پر کرده بود. زهرا، از اهالی روستای ویرثق بود و پدرش پاسدار بود. تمامی طول مسیر را با صلوات عروس و داماد را بدرقه کردند و زندگی شان آغاز شد.

لقمان به روایت همسرش

برای خودداری از غیبت، همیشه در حال ذکر بود. نماز و روزه و فرایض دینی‌اش را انجام می‌داد و همه را تشویق به ادای فرایض دینی می‌کرد. مهربان و خانواده دوست بود و در کارها به من کمک می‌کرد. حدود 9 ماه باهم زندگی کردیم و من جز خوبی از او چیزی ندیدم.

اول فروردین و در عید نوروز در جزیره مجنون به شهادت رسید. درست در لحظه‌ای که گل پرپر شده وجود آن نازنین یار سفر کرده بر روی شانه‌های مردم شهر تشییع می‌شد، نوزادش به دنیا می‌آمد.

دخترش زینب در تشییع پیکر پاک پدرش به دنیا آمد تا زینب بابایش باشد. تا بعد از سال‌ها آنچه از مادرش شنیده بود را با تمام وجود بیان کند و پرچم سرخ رسالت حسین(ع) را در سراسر ملک ایران زمین به اهتزاز در آورد.

 

انتهای پیام/ج