09:16 - 1402/01/03
کد خبر: 98164

زندگی‌نامه شهید حسین گنجگاهی

در وصیت نامه شهید حسین گنجگاهی آمده است: بدانيد كه دنيا و آنچه‌ كه در بردارد همه واهى و پوچ و عبث است، دنيا سرآغازي براى زندگى جاويد، منزلى براى جلاى قلب و تهذيب نفس و كسب صفات ملكوتى و از همه بالاتر اداى تكليف الهى است.

به گزارش سبلان ما ، شهید جمشید گنجگاهی مشهور به حسین گنجگاهی، فرزند احد در دهم تیر ۱۳۳۸ در اردبیل متولد شد.  دوران ابتدایی را در مدرسه دیباج آغاز و سال 57 با اخذ دیپلم ریاضی تحصیلات خود را به پایان رساند.

این شهید والامقام به مطالعه علاقه زیادی داشت و هر گاه پولی به دست می‌آورد کتاب می‌خرید و مطالعه می‌کرد. در ایام تحصیل، در اداره مغازه به پدرش کمک می کرد. حسن خلق او سبب شده بود که همه دوستان و فامیل او را دوست داشته و به او علاقه‌مند شوند.

با شروع انقلاب اسلامی،‌ روی دیوارها شعار می‌نوشت و اعلامیه‌های حضرت امام را پخش می کرد و در تظاهرات با جدیت تمام شرکت می‌کرد.

بعد از پیروزی انقلاب برای بچه‌های محل کتاب خانه‌ای دایر کرد و به آموزش قرآن و احکام پرداخت. به مسائل سیاسی روز و انقلاب احاطه و آشنایی کامل داشت و پیروی از حضرت امام (ره) را بر خود واجب می‌دانست و در وجود امام محو شده بود. تقیّد خاصی به انجام فرائض دینی داشت و از صمیم قلب آنها را انجام می‌داد. هر هفته یک یا دو روز را روزه می‌گرفت ،‌به نماز اول وقت و جماعت مقید بود و بیشتر وقت خود را در مسجد می‌گذراند و گاهی اذان می‌گفت و قرآن را با ترتیل و صدای خوشی می‌خواند. مطالعات مذهبی عمیقی داشت. از بی‌نظمی متنفر بود و اجازه سخن‌چینی به کسی نمی‌داد. وقتی غیبیت کسی به میان می‌آمد به بهانه‌ای مجلس را ترک می‌کرد.  

با شروع جنگ تحمیلی علی‌رغم میل خانواده که نمی‌خواستند جمشید به خاطر بروز جنگ به خدمت سربازی برود‌، ‌خود را به نظام وظیفه معرفی کرد و دوره سربازی را در تیپ زنجان در منطقه کردستان گذراند. تنها بیست روز پس از اتمام خدمت سربازی به عضویت سپاه پاسداران آمد.

با بازگشایی دانشگاهها پس از انقلاب فرهنگی در اولین کنکور بعد از انقلاب شرکت کرد و در رشته مهندسی برق دانشگاه شیراز پذیرفته شد. اما در دانشگاه حضور نیافت. 

مسئول تیم ارزیابی پادگان آموزشی سید الشهدا(ع) سپاه شهرستان اردبیل، مربی آموزش‌های رزمی، مسئول ارزیابی منطقه پنج کشوری، مسئول سازماندهی و ارزشیابی لشکر ۳۱ عاشورا، مسئول پرسنلی لشکر عاشورا ، معاون گردان ابوالفضل(ع)لشگر عاشورا از جمله مسئولیت‌های این شهید والامقام در دوران دفاع مقدس بود.

جمشید در سن ۲۵ سالگی پیمان زنا شویی بست و مدتی کوتاه پس از ازدواج بلافاصله به جبهه رفت. 

شهید گنجگاهی در جریان عملیات بدر که هواپیماهای عراقی مقر گردان حضرت ابوالفضل (ع) و بعضی از واحدهای دیگر را بمباران کردند و در نتیجه آن عده‌ای از نیروهای گردان مجروح شدند و عده‌ای نیز در آتش سوختند خود را به آب و آتش می‌زد‌، سراغ مجروحین می‌رفت و بعد از آن اتوبوسهای حامل نیروهای گردان را که آتش گرفته بودند و بقیه را که هنوز از طرف هواپیماهای عراقی تهدید می‌شدند از آتش سوزی نجات داد. 

وی اعتقاد عمیقی نسبت به ادعیه ائمه (ع) داشت به طوری که وقتی از نیروهای گردان می آمدند و مشکلی را مطرح می کردند، می گفت برویم فلان دعا را در صفحه فلان مفاتیح الجنان پیدا کنید و بخوانید. 

در استفاده از بیت المال، بسیار دقیق بود و در مشکلات شخصی هیچ گاه جانب احتیاط را رها نمی‌کرد. از جمله شبی برای انجام کارهای اداری به اردبیل آمد. مادش به شدت مریض بود. از همسایه ماشین به امانت گرفت و مادرش را به دکتر برد. وقتی صبح شد خانواده‌اش دیدند پیکان سفیدی مقابل خانه‌،‌ متوقف است، ماجرا را جویا شدند. جمشید جواب داد: «ماشین، مال بیت المال است و من با آن به اردبیل آمده‌ام تا کارهای دولتی را انجام بدهم. مگر نمی‌بینید برای سر زدن به اقوام با دوچرخه می‌روم.» 

خواست و آرزوی جمشید، شهادت در راه خدا بود

پدرش می‌گوید: «جمشید، روزی از جبهه به خانه آمده بود و مادرش در حال نماز و دعا بود. جمشید به مادرش گفت: «خانم، دعا کن به آرزویم برسم»  مادرش می‌گوید فکر کردم چیزی می‌خواهد. دستها را برای دعا بالا بردم بعد جمشید گفت: «حالا به آرزویم می‌رسم؛ آرزوی من  شهادت است» 

علی مکارمی از همرزمان شهید گنجگاهی درباره شهادت خواهی جمشید می‌گوید: «‌یک شب مادرم نان می‌پخت و عادت داشتیم در چنین مواقعی برای خوردن نان تازه تنوری به خانه همدیگر برویم. ساعت نه شب بود از خانه بیرون زدیم. جمشید گفت: «دلم خیلی گرفته» از هر دری با او سخن گفتم ولی او خاموش بود. هوا  کاملاً  مهتابی بود و به سوی بیرون شهر راه افتادیم. آن روزها آرامستان «بهشت فاطمه» را حصار کشی نکرده بودند. مسیر ما از داخل قبرستان افتاد. وقتی از کنار قبر شهید محمدرضا رحیمی می‌گذشتیم: گفت:«محمد این مهتاب امشب بر سر من و بر سر قبر تو می‌تابد و فردا بر سر قبر هر دوی ما خواهد تابید» به کنار رودخانه بالغلو رسیدیم و در کناری نشستیم و او غرق تماشای تصویر ماه در آب رودخانه بود و با خود دعای کمیل را زمزمه می‌کرد.» 

با آغاز عملیات والفجر ۸ گردان ابوالفضل (ع) مأموریت داشت تا خود را به جاده فاو – ام القصر برساند. اما در مسیر حرکت، بالگرد دشمن به آن حمله کرد که در نتیجه جمشید گنجگاهی، فرمانده گردان از ناحیه کتف زخمی شد اما او با هدایت نیروهایش سینه خیز خود را به اتوبان فاو – بصره رساند و در حالی که دستش را روی جاده فاو – ام القصر نهاده بود بر اثر خونریزی و اصابت ترکش خمپاره و سوختگی شدید در ۲۵ بهمن ۱۳۶۴ به شهادت رسید. 

 

وصیت نامه شهید جمشید(حسین گنجگاهی)

بدانيد كه دنيا و آنچه‌كه در بردارد همه واهى و پوچ و عبث است، دنيا سرآغازی براى زندگى جاويد، منزلى براى جلاى قلب و تهذيب نفس و كسب صفات ملكوتى و از همه بالاتر اداى تكليف الهى از براى رضا و نهايت قرب است.
مگر نداى الله( جل جلاله) سردادن غير از اين است كه تو پرده‌ى ظلمت و بتها و الهه‌هاى دروغين نفسانى  درونى و بيرونى را دريدى و در سايه رحمتش، بر قدرتش تكيه كردى و با زمزمه‌ ذكرهايت، توسلت، توكلت، جهادت بر وظيفه‌ات عمل كردی و آنگاه است كه او نيز وعده‌هایش را بر تو ارزانى مي‌دارد كه حال اى بنده محبوب من، در رضوانم مسكن گزين كه تو لايق قربى، و اين است انسان بودن و اين است آرمان و هدف انسان اسلام ، پس بكوش اين چنين باشيم تا در عرش ملكوتى‌اش  برای ما را نيز جایى باشد.         

انتهای پیام/ج